فلسفه آبكى و استكبار فمینیسم
پرفسور لیلی محمد بلخیر
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان، شعبه ایران.
فریادیهای فمینیسم غربی برای برچیدن نمونههای گذشته سرزده است که باید کاملاً تغییر یابد و در چارچوب تازهای قرار گیرد که نماد آن مهارت و فن تلاش برای کمال و نبوغ زنانه است که در بطن آن طرحی ویرانگر بوده که بنیان را هدف قرار داده و نظم و قواعد را برآشفته میسازد چراکه از زمان گذشته جریان یافته و سرعت عامل اساسی ذوبان و تغییر چهره و ویژگی و رهایی از نماد سختی و استواری آن گشته است. تلاش و جنبش سریع برای طراحی چارچوبهای بیشتری با شعار (هدف چیزی نیست و جریان همهچیز) اشکال ندارد، همچنان که زیگموند باومان در کتابش با عنوان مدرنیته آبکی میگوید.
چنین تفسیری تشکیک برانگیز و نابودکننده است که ضربهها و دردهای آن با انتشار فرهنگ سرسپردگی و نشانههای آن در زندگی معاصر بیشتر و بیشتر میشود، آنهم در پرتو تناقضات و تفرقهها و برافروختگی و انحراف در الگوها که بیشترین توانایی و شایستگی رادارند تا جایی که یأس و ناامیدی در توان یکپارچه بودن و ثبات و حل شدن بازنمی ایستد تا اینکه از نو شروع کرد.
وضعیت لهشدگی و ذوب شدن و متلاشی شدن دوستیها و پایهها همیشه از اعمال خارجی موجود نیست؛ بلکه بیشتر آن به عدم اعتماد در همپیمانی نمونههای ما و توانایی آنها در ایستادگی در برابر تندی و جریان تحلیل مداوم است، دین تهی از مقاصدش گشته، دیندار با نشانههای متناقض و بیهوده و توخالی شناخته میشود و مخالف باور خویش در اغلب مواضع عمل میکند و گویی دچار جنون ادواری یا وسواس قهری شده است، در همهجا پایمال میشود و نه مؤمن است و نه کافر و نه منافق و نه زندیق ، بلکه از هرکدام مقداری را در قالبهای پراکنده در خود دارد تا جاییکه با ستم و آسیب و عدم پذیرش مواجه میشود.
منظومه فمینیستی معاصر سیطره خود را در جنبش جوامع بانام توسعه و تحمیل پیمانهای حمایت گر اعمال میکند که برای راهبردهایی است که کاهش اهمیت اختلافهای فرهنگی را در چارچوب گفتگوی فرا قارهای خواستار است و همان اصل و اساس بین دو طرف (بالا و پایین) ( سرکوب گر و سرکوب شونده) (شمال و جنوب) است و متأسفانه کمی و ناتوانی در تصرفمان با طرح ریشهکنی ویژگیها در باور و اخلاق، با عنوان براق آزادی، نمایان میشود که به سرکوب و برخورد در اوج شکل و صورت آن میانجامد، محقق فمینیستی، آن فیرگسون میگوید: «همانا نام این سبک از طرحها را پل بنای هویتها مینامم، زیرا نیاز ما را برای هویتسازی ما به شیوهای دیگر از تأکید دوباره و تثبیت ارزش پیوندهای نهفته در هویت را تحمیل میکند»، از مهمترین ابزارهای آنان در این راه تأویل تاریخ و پاکسازی ارزشها و انحلال دین و از میان بردن سران و تحمیل الگوهای دیگر به رنگ نوین و ریشه افکنی های کلی جهانیشدن است تا معیارهای اخلاقی (عفت، حیاء، راستگویی، امانتداری و... تنها (وجهه نظری) شوند و به تناسب سلیقه و آبوهوا و مناسبت تعریف شوند، این از بدترین نمودهایی است که اندیشه فمینیستی غربی و منطق رایج در مدرنیته کنونی است.
*این گزیده ضمن مجموعه مقالات پیرامون «قرآن وزندگی» است.