موسی و خضر: شریعت و تقدیر (عقل در مصاف غیب)
دکتر سلمان عوده
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان – شعبهی ایران
تصویر کودکانی که میمیرند یا با گازهای شیمیایی خفه میشوند یا از بیماریهای کشنده رنج میبرند، در بسیاری از موارد بر وجدان قلب نهیب میزند و ایمان عقل را حیران میکند. چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد؟ عقل کجاست؟ مهربانی را چه شده است؟ آیا انسان حق دارد بپرسد؟ از چه کسی بپرسد؟ داستان موسی و خضر کلید فهم این پرسشهاست.
در قلب بسیاری از ما انسانها فرعون کوچکی وجود دارد که اگر فرصتی بیابد فریاد میزند: {أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى} (24:النازعات).. پروردگار بزرگتر شما منم! گمان میکند که به همه چیز دانا و بر همه چیز تواناست. در این حالت به فردی چون موسی نیاز دارد تا به او بگوید:
{هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى * وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى}(18،19:النازعات)،
و بگو: آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى،و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى؟
خشیت یعنی فروتنی در برابر کبریای خداوندی؛ به همین خاطر سجده اوج تواضع و اصل عبادت است.
موسی از ابهت کاخ فرعون دلگیر شد و با خدا عهد بست که از آن فاصله گیرد؛ تصمیم گرفت در کنار ضعیف درمانده قرار گیرد و به جای گلهمندی و ناامیدی با نژادپرستی فرعونیان در برابر بنی اسرائیل دربند مبارزه کند. در جای دیگر با سرشت پاک خود ماهیت مردسالاری جامعه را درک کرد و فهمید که به درد و رنج زن ناتوان توجهی نمیکنند بنابراین با اندک توانی که داشت در کنار آن دو دختر جوان قرار گرفت و گوسفندانشان را آب داد بدون این که به کسانی که با دیدهی شک و شگفتی به او نگاه میکردند توجهی داشته باشد. در مرحلهی دیگر با ظلم و ستمی که در همسایگی خود بر آن قوم دردمند میرفت وارد نبرد سترگی شد. او یک رهبر و منجی بود و نبرد حمایت از مستضعفان و اصلاح کاستیها و حماقتها و تغییر حالت ظلمپذیری در آنان را آغاز کرد. او هر بار نشان میداد که کار مثبت کارگشا است حتی اگر حوادث گسترده باشد.
تنها یک بار ترجیح داد کلمهی "من" را به کار ببرد آن هم زمانی که روی منبر بود و فردی از او پرسید: داناترین مردم کیست؟ فرمود: من! و این کلمهی "من" در شأن او نبود چون در این باره اطمینان کافی نداشت. بنابراین خداوند او را سرزنش کرد زیرا بایست علم و دانایی را به خدا نسبت دهد و شایسته آن بود که بگوید: نمیدانم؛ خدا داناتر است. خداوند به او وحی کرد که به محل برخورد دو دریا برود و با یکی از بندگانم که از تو داناتر است دیدار کند و او کسی جز خضر نیست.
موسی از همه بهتر بود او یکی از پیامبران اولو العزم است در حالی که خضر پیامبری است که از سوی خدا آگاهی از سرنوشت به او داده شده است؛ چیزی که موسی در تفسیر رخدادها از آن ناآگاه بود. گویی این داستان مثالهایی است که برای موسی زده میشود و در لابلای خود به شتاب او در پاسخ به پرسش از داناترین مردم اشاره میکند.
موسی نمایندهی شریعتی است که باید از آن پیروی شود و خضر نمایندهی سرنوشت پنهانی است که حکمتها و رازهای حوادث را تفسیر میکند به طوری که خوانندهی آن به ابعاد نادیدهی دنیای هستی از امتحانات و مصیبتها و کشتن کودکان و سلطهی ظالمان پی میبرد. اینجا سؤال از شر و بدیهای موجود در زندگی مردم است که چه بسا باعث ایجاد شک در مردم و سؤال از پشت پردهی حوادث میشود.
داستان زندگی موسی و همراه او خضر به انسان نهیب میزند تا در زندگی یا پیرامون خود به دنبال حوادثی بگردد که به نوعی به حوادث بزرگ جهانی شباهت دارد تا قلب او با عظمت حکمت الهی آرام گیرد حتی در مواردی که تفصیل آن بر او دشوار است؛ بدون آن که دفع قدر با قدر را فراموش کند آن گونه که عمر فاروق بیان میکند. خضر در قرآن بندهای از بندگان خدا معرفی میشود و این اشارهای است به شیوهی آن دسته از اولیای خدا که به مقام رضا و تسلیم رسیدهاند و برخی از ابعاد حکمت الهی موجود در سرنوشت را درک کردهاند. موسی بر خلاف وعدهای که داده بود نتوانست در برابر عملکرد خضر صبر کند بنابراین او را به خاطر سوراخ کردن کشتی و ترس از غرق شدن مسافران سرزنش کرد. شاید برای او خاطرهی دریایی را تداعی کرده باشد که در دوران نوزادی او را در آن انداختند. نه برای این که غرق شود بلکه برای این که با اراده و تدبیر خدا از عذاب فرعون ستمکار در امان بماند. موسی در برابر طغیان فرعون ایستادگی کرد تا آن که وی را از پای درآورد در حالی که خضر تنها به حمایت از کشتی و پاسداری از مال بینوایان اکتفا کرد. شریعت مخالف سرنوشت نیست و حرام است که ما در مقابل دعوت به اصلاح و جبران کاستی به سرنوشت استناد کنیم.
موسی در برابر کشتن پسربچهی فاسد صبر نکرد و بر خضر معترض شد؛ گویا این هشداری بود به آن که کشتن فرزندان بنی اسرائیل توسط فرعون اگر چه جنایت بود اما سرنوشت الهی بود و اسرار و ابعاد خود را داشت و تنها کسی از آن آگاه است که علمی از خدا دریافت کرده باشد و از بطن سختیهاست که نور میدرخشد.
شاید با این کار کشتن آن مرد قبطی را به موسی یادآور میشد که دستوری بر قتل او نیامده بود و پشت سر آن رازی نهفته بود که موسی از آن آگاهی نداشت؛ چه بسا اگر زنده میماند افراد پیرامون خود را به کفر و ناسپاسی میکشاند یا مانع دعوت حق میشد و این از نگرانی موسی نسبت به آن کار میکاست. چرا که گاهی برعکس میشود و اجل برای انسان لطف و رحمت است:
(وَإِذَا أَرَدْتَ بِعِبَادِكَ فِتْنَةً فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ غَيْرَ مَفْتُونٍ) (رواه الترمذي).
هر گاه خواستی بندگانت را مورد آزمایش قرار دهی مرا بدون آزمودن به سوی خود ببر.
موسی تحمل نکرد که آن دیوار را بدون مزد برای دو پسربچهی یتیم ساکن آن روستا بازسازی کنند؛ روستایی که مردم از پذیرایی از این دو مرد خسته ابا کردند. این شبیه همان کاری بود که موسی برای آن دو زن جوان در مدین انجام داد. موسی در آن روز غریب و تازه وارد بود و دست گرمی نبود که وی را نوازش کند به همین خاطر دست به دعا برداشت و فرمود:
{رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ} (24:القصص)
پروردگارا هر خیر که به من فرستی به آن نیازمندم.
و اینجا پایان دیدار آن دو همسفر بود که با دو مورد گذشتهی خود متفاوت بود زیرا نفس هم در آن بهرهای داشت به همین خاطر خضر به او اعلام کرد که این پایان سفر و زمان جدایی است.
کشتی به خاطر نقصی که در آن ایجاد شده بود از سرقت در امان ماند و پسربچهای که بیگناه به نظر میرسید کشته میشود و گنج آن دو یتیم با تدبیر سرنوشت محفوظ میماند و عقل میتواند وجود اسرار و مقاصدی را درک کند که بار نخست بر وی آشکار نبود و چه بسا کشف آن یک نسل کامل به عقب میافتاد. عقل از فهم برخی از جزئیات پنهان حوادث دردناک در زمان وقوع ناتوان میماند.
موسی در هماهنگ کردن میان شریعت و سرنوشت توانایی بالایی دارد؛ وقتی قومش را دید که زلزله آنان را فرو گرفته است و بر زمین افتادهاند گفت:
{رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا} (155:الأعراف).
پروردگارا، اگر مىخواستى، آنان را و مرا پيش از اين هلاك مىساختى. آيا ما را به [سزاى] آنچه كمخردان ما كردهاند هلاك مىكنى؟
آزادی ارادهی الهی را دریافت سپس دست به دعا و نیایش برداشت و طلب بخشش کرد و این چیزی است که هر مسلمانی به آن نیازمند است تا آرامش روحی خود را در تلخیها و شیرینیهای زندگی حفظ کند. وقتی موسی در عقلت حاضر میشود و سؤالاتش را از تو میپرسد، باید برای پاسخ به آنها در قلب خود به دنبال خضر بگردی. وقتی خضر با آگاهی از غیب و تسلیم در برابر خدا حاضر میشود تو باید در زندگی خود به دنبال موسی بگردی. روزی که احساس کردی درها به رویت بسته شده است با قلب خود به دنبال افقهای باز بگرد... سجده و دعا و تأمل در آینههای گستردهی زندگی.
http://www.iumsonline.org/ar/ContentDetails.aspx?ID=10401