صلاح الدین ایوبی پیشوای مسلمان و تلاش او برای اتحاد و آزادی (22): وقایع نبرد حطین
تالیف: دکتر علی محمد صلابی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
صبح روز شنبه 24 ربیع الاخر / 583 هجری قمری، صلیبیان دریافتند که دور از آب و در محاصره هستند؛ به سرعت به سمت حطین رفتند و در آنجا جنگ هولناکی بین آنان و مسلمانان رخ داد. لشکر اسلام که تدارکات خود را برای نبرد سرنوشتساز کاملاً کرده بود شروع به پیشروی کرد و در مقابل، لشکر صلیبی با هدف رسیدن به طبریه حرکت کرد، بلکه بتواند آب را بازگرداند. اما صلاح الدین با استعداد رزمی خود به نیت آنها پی برد و با لشکرش جلوی آنان را گرفت. صلاح الدین در میان صفوف به گشت و گذار پرداخت و رزمندگان را به جهاد برانگیخت و موارد لازم را به آنان تذکر داد. رزمندگان هم از او اطاعت میکردند. (صلاح الدين والصليبيون، عبدالله الغامدي، ص186).
1- آغاز حمله اسلام: مسلمانان به صلیبان حمله کردند و نبرد سخت و نفسگیری آغاز شد. مسلمانان میدانستند که پشت سرشان اردن و در مقابل آنها رومیان قرار دارند و تنها خدا آنها را نجات خواهد داد. در برابر حمله وحشتناک مسلمانان، صلیبیها هم دریافتند که پایان کارشان آن فرا رسیده است و در برابر صلاح الدین راهی جز فرار یا تسلیم ندارند. از میان آنان تنها ریموند امیر طرابلس، توانست زنده بماند. وقتی ریموند ضعف صلیبیها در برابر مسلمانان را دید، با گروهی از همراهانش توافق کرد به مسلمانان حمله کنند. مسلمانان راه خروج را برای آنان گشودند و پس از خروج، بار دیگر صف را کامل کردند. (الکامل فی تاریخ، ابن الاثیر، ج 11، ص 535).
به نظر میرسد که خروج ریموند با تأیید صلاح الدین صورت گرفت و او دستورات لازم را به برادرزادهاش تقی الدین عمر فرمانده آن بخش که ریموند به آن حمله کرد داده بود. صلاح الدین با این کار قصد داشت صلیبیها را دچار ضعف و ناامیدی کند؛ چون با فرار ریموند و همراهانش روحیه خود را از دست میدادند. بعید نیست که این امر با توافق ریموند و صلاح الدین انجام شده باشد، زیرا: زمانی که برخی از صلیبیون آماج حمله همهجانبه مسلمانان قرار گرفتند، سلاح خود را بر زمین گذاشتند و خود را به اردوگاه مسلمانان تسلیم کردند. (مفرج الکروب، جمال بن واصل، ج 2، ص 19).
چیزی که اوضاع را بدتر کرد آن بود که زمانی که ریموند لشکرش را رها کرد، برخی از داوطلبان مسلمان، علفها و خارهای خشک منطقه را آتش زدند. باد هم به سوی صلیبیون میوزید؛ بنابراین تشنگی، گرمای سوزان، گرمای آتش، دود و گرمای جنگ بر آنها فشار آورد و آنان را وادار به عقبنشینی و فرار به بالای کوه کرد. خواستند در آنجا خیمه بزنند و از خود محافظت کنند اما از هر طرف مورد حمله قرار گرفتند و از انجام آنچه میخواستند باز ماندند و جز خیمه پادشاه نتوانستند هیچ خیمهای برپا کنند. (الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 535).
2- جنگ روانی از نظر صلاح الدین: به نظر میرسد صلاح الدین در آن نبرد سرنوشتساز قصد داشت به هر طریقی صلیبیون را از بین ببرد و تضعیف کند. دغدغه او فقط به جنگ مستقیم محدود نمیشد؛ بلکه از جنگ روانی هم برای نفوذ در دشمن استفاده میکرد. به این دلیل که پس از آن که صلیبیان را در بالای کوه حطین محاصره کرد، توجه خود را به گرفتن بزرگترین صلیب آنها که آن را صلیب "صلبوت" مینامیدند معطوف کرد. میگفتند که صلبوت تکه چوبی را در خود داشت که به اعتقاد آنها مسیح علیه السلام را بر آن به دار آویخته بودند. (الروضاتین، شهاب عبد). الرحمن، ج 2/ ص 78) صلاح الدین میدانست که تصرف این صلیب بزرگترین سلاح برای نابودی روحی و روانی آنان بود. در واقع هم به محض تصرف این صلیب، صلیبیون نابود شدند و هلاکت خود را به چشم خود دیدند. مسلمانان به سوی قله کوه پیشروی کردند در حالی که صلیبیون در مقابل آنها عقبنشینی میکردند و کشته و اسیر شدند. تا این که در کنار پادشاه صلیبی که به بالای تپه رسیده بود جز گروه اندکی که کمتر از یکصد و پنجاه نفر از سوارکاران دلیر بودند باقی نمانده بودند. (مفرج الکروب، واصل، ج 2/ص). 19).
ابن اثیر به نقل از ملک افضل پسر صلاح الدین آورده است: هنگامی که صلیبیان به همراه پادشاه خود به بالای تپه عقبنشینی کردند، حمله شدیدی علیه مسلمانان پیرامون خود به راه انداختند و تقریباً آنها را از خود دور کردند؛ اما مسلمانان بازگشتند و با یک ضد حمله توانستند صلیبیها را دوباره به بالای کوه بازگردانند که باعث شد ملک افضل خوشحالی خود از این پیروزی را این گونه بیان کند: «ما آنها را شکست دادیم».
صلیبی ها دوباره بازگشتند و سعی کردند مسلمانان را شکست دهند اما مسلمانان با حمله قویتری به آنها پاسخ دادند و برای سومین بار آنها را به بالای تپه بازگرداندند. ملک افضل بار دیگر از آن پیروزی ابراز خوشحالی کرد و گفت: ما آنها را شکست دادیم. در اینجا مهارت نظامی و تجربه صلاح الدین در میدانهای جنگ برای ما آشکار میشود. زیرا میدید صلیبیها زمانی شکست میخورند که رهبری آنها کشته یا اسیر شود. پسرش پاسخ داد: تا زمانی که آن خیمه یعنی خیمه شاه سقوط نکند ما آنان را شکست نمیدهیم. سپس حملاتشان را تشدید کردند و لحظاتی نگذشت بود که آن خیمه فرود ریخت. صلاح الدین از اسب پایین آمد و به شکرانه خداوند متعال به سجده افتاد و از خوشحالی گریست (الکامل فی تاریخ، ج 11، ص 536). ).
3 - تلفات صلیبیان در حطین : در واقع تلافات صلیبیان در این نبرد و افرادی که کشته و اسیر شدند، یکی از بدترین بلایایی بود که بر آنها وارد شد به طوری که تنها تعداد کمی از جنگجویان جان سالم به در بردند؛ به علاوه سربازانی که به رهبری بالیان آبلین، رجینالد حاکم صیدا یا سربازان پیشرو به رهبری ریموند طرابلسی نجات یافتند (خاور نزدیک، السید العرینی، ص 98) بیشتر ارتش اصلی تحت رهبری ملک جای لوگنان شکست خوردند و به دست مسلمانان کشته و اسیر شدند. در رأس اسیران، ملک جای لوگنان، ارناط حاکم کرک، اوک حاکم جبیل، هنفری بن هنفری، پسر حاکم طبریه و جرارد فرمانده سربازان معبد قرار داشتند. بیشتر کسانی که نجات یافتند از محافظان و بزرگان صلیبی بودند (النوادیر السلطانیه، بهاءالدین ابن شداد، ص 77).
4 - صلاح الدین نماز شکر خواند و امیران اسیر را خواست: دستور داد برای او خیمه ای برپا کردند؛ وارد خیمه شد و به شکرانه این نعمت به درگاه خداوند متعال نماز خواند. پادشاهان پیش از خود را به خاطر آورد که چنین آروزیی داشتند و در حسرتش از دنیا رفتند. سپس پادشاهان صلیبی و رهبران آنها را فرا خواند و آنان را به گرمی پذیرفت. پادشاه گای را در کنار خود نشاند و شاهزاده ارناط، حاکم کراک را در کنار پادشاه نشاند. یک کاسه آب یخ به گای تقدیم کرد. پادشاه آن را نوشید و باقیمانده را به ارناط داد. صلاح الدین از این کار خشمگین شد و به پادشاه گفت که ارناط آب را با اجازه او ننوشیده است تا به او امان بدهد. سپس رو به او کرد و جنایات و خیانت هایش را یادآور شد و به او گفت: چند بار قسم خوردی و پیمانشکنی کردی؟! مترجم درباره او گفت: میگوید: این رسم پادشاهان است. سپس سلطان صلاح الدین برخاست و گفت: من اکنون به دفاع از محمد برمیخیزم. سپس به او پیشنهاد اسلام داد، ولی نپذیرفت. آنگاه صلاح الدین سلاح خود را بیرون آورد و ضربهای به او زد و شانهاش افتاد و حاضران کارش را تمام کردند. صلاح الدین گفت: دو بار نذر کردم که او را بکشم؛ نخست زمانی بود که میخواست به مکه و مدینه حمله کند. دوم: وقتی به کاروانها یورش برد. هنگامی که گای لوزگنان حاکم بیت المقدس، آن صحنه را دید ترسید و گمان کرد که صلاح الدین او را هم خواهد کشت. ولی سلطان او را احضار کرد و دلش را به دست آورد و گفت: رسم پادشاهان نیست که پادشاهان را بکشند، اما این مرد از حد خود فراتر رفت و چنین شد که دیدی. (مفررج الکروب پیشین ج 2/ ص 195).
5- موضع صلاح الدین در مورد اسیران: صلاح الدین سربازان معبد و سربازان محافظ را آورد و به آنها پیشنهاد اسلام داد. هر کس پذیرفت او را امان داد و هر کس نپذیرفت کشت. ابو شامه علت کشتن آنها را چنین بیان کرد: صلاح الدین گفت: من زمین را از این دو نژاد پلید پاک میکنم؛ عادتشان این بود که نه فدیه میگرفتند و نه از دشمنی دست برمیداشتند و نه در اسارت خدمت میکردند. اینان پستترین اهل کفر بودند. (الروضطین، عبدالرحمن، ج 2/79).
مشهور است که سواراکاران این دو هیأت اصولی را که زندگی خود را وقف آن کرده بودند انکار کردند؛ بنابراین جامه سیاه مذهبی خود را درآوردند، روسری سفید نظامی و نشان صلیبی قرمز را بر تن کردند و به گروهی از جنگجویان تبدیل شدند. هر یک از آنها سه اسب داشت و پسری زیر فرمانش بود. در میان آنها رهبرانی بودند که القاب و درجات نظامی داشتند. در کلک به مسلمانان و پیمانشکنی با آنان مهارت داشتند. اولین و مهمترین هدف این سواران آن بود که اسلام را به هر طریقی شکست دهند و حرمتش را زیر پا بگذارند؛ صرف نظر از این که به چه قیمتی برای آنان تمام شود. (تاریخ نظامی مصر، حسن سعداوی، ص 186).
تعداد محافظان و سربازان معبد حدود سیصد و شصت نفر بود و آنچه مسلم است پیشینه مبارزاتی آنان علیه مسلمانان، یکی از انگیزههای قتل آنان بود. به ویژه این که صلاح الدین متوجه شد به عهد و پیمان خود خیانت کردهاند. او میدانست که اگر آنها آزاد شوند، نسبت به قبل با خشونت بیشتری به جنگ با مسلمانان باز میگردند. همچنین نباید فراموش کرد که برخی از آنها در لشکرکشی ارناط به حجاز شرکت داشتند. با توجه به همه این ملاحظات، صلاح الدین از کشتن کسانی که توسط صلیبیون اسیر شده بودند تردید نکرد و به همین خاطر مورد حمله تعدادی از مورخان معاصر غربی قرار گرفت. کسانی که کشتارهای صلیبیون و قتل عام هزاران مسلمان را فراموش کردند و این روش برای ذهنیت غربی تازگی ندارد. گاهی متوجه میشویم که استانداردهای دوگانه را به کار میگیرند و آنچه را که برای دیگران ممنوع و حرام میدانند برای خود روا میدانند. ما نباید فراموش کنیم که این کار صلاح الدین یک استثنا از سیاست کلی رواداری نسبت به دشمنان بود. (جنگ های صلیبی: رابطه شرق و غرب، محمد مونس، ص 219).
در مورد سایر اسیران: صلاح الدین دستور داد آنها را به دمشق ببرند. شاهزادگان تحت مراقبت قرار گرفتند و عموم سواران و سربازان صلیبی در بازار به قیمت ناچیزی فروخته شدند. قاضی ابن ابی عصرون در حالی که صلیب شکسته صلبوت در دستش بود وارد دمشق شد و سلطان به طبریه بازگشت. در مورد ریموند سوم، شاهزاده طرابلس؛ هنگامی که از جنگ جان سالم به در برد - همانطور که قبلاً ذکر کردیم - به صور رسید، سپس به طرابلس رفت و فقط چند روز در آنجا ماند. سرانجام به خاطر خشم و غضب از آنچه بر دین مسیحیت به خصوص بر صلیبیان گذشته بود جان سپرد. (صلاح الدین و صلیبیون، الغامدی، ص 191).
منابع:
1. الحروب الصليبية العلاقات بين الشرق والغرب، محمد مؤنس، الطبعة الأولى 1999 م/2000 م، عين للدراسات والبحوث الإنسانية والاجتماعية، مصر.
2. التاريخ الحربي المصري في عهد صلاح الدين، نظير حسان سعداوي، مكتبة النهضة المصرية، القاهرة 1957 م.
3. صلاح الدين والصليبيون استرداد بيت المقدس، عبد الله سعيد محمد الغامدي، دار الفضيلة بيروت، لبنان 1405 هـ 1985م.
4. كتاب الروضتين في أخبار الدولتين النورية والصلاحية، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى 1418 هـ 1997م.
5. مفرج الكروب في أخبار بني أيوب، جمال الدين محمد بن سالم بن واصل.
6. الكامل في التاريخ لابن الأثير، دار المعرفة بيروت لبنان.
7. الشرق الأدنى، في العصور الوسطى الأيوبيون، د. السيد الباز العريني، دار النهضة العربية.
8. النوادر السلطانية والمحاسن اليوسفية بهاء الدين بن شدَّاد، تحقيق أحمد إيبيش، دار الأوائل سوريا، الطبعة الأولى 2003م.