الگوی علمای الهامبخش: سفیان ثوری
دکتر علی محمد صلابی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
ابو عبد الله سفیان بن سعید بن مسروق بن حبیب ثوری امام حافظ و فقیه بارز و یکی از اسطوانههای علمی، الگوی طالبان دانش، سرور عالمان زمان و مجتهد مطلق و عابد پارسا و اهل امر به معروف و نهی از منکر.
نخست: نام و نسب
أبو عبد الله سفيان بن سعيد بن مسروق بن حبيب بن رافع بن عبد الله بن وهبه بن أبي عبد الله بن منقذ بن نصر بن حارث بن ثعلبة بن عامر بن ملكان بن ثور بن عبد منات بن اد بن طابخه بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. (جمهرة أنساب العرب، ابن حزم، ص201)
نسب او در الیاس بن مضر به رسول خدا میرسد و کنیه او ابو عبد الله است.
دوم: تولد و سفرهای علمی
سفیان در سال 97 هجری و در زمان خلافت سلیمان بن عبد الملک در کوفه به دنیا آمد (سير أعلام النبلاء، ج7 ص230- 242) و در محیط علمی آنجا پرورش یافت. کوفه در آن زمان یکی از مراکز علمی بود و در قرون اولیه دهها نفر از محدثین و فقها و قضات و اهل لغت و غیره را به جامعه علمی تقدیم کرد. محیط کوفه یکی از اسباب مهمی بود که باعث شد سفیان راه علم و دانش را در پیش بگیرد.
پدرش سعید بن مسروق ثوری کوفی از محدثین و معتمدین کوفه بود؛ او جزء صغار تابعین است و صاحبان صحیحین و سنن و مسندها از وی روایت کردهاند. وی در سال 126 هجری وفات کرد. مادرش سیده فاضله بود که فرزندش میگفت: پسرم به دنبال علم برو و من با دوک نخریسی تو را کفایت میکنم. مادر در راه علم با او همراهی و او را نصیحت میکرد. وکیع میگوید: مادر سفیان به فرزندش گفت: پسرم هر گاه ده حرف نوشتی ببین آیا بر فروتنی و بردباری و وقارت افزوده است و اگر چنین نبود بدان که زیان کردهای و سودی به حالت نداشته است.
سفیان از ذهن و حافظه سرشاری برخوردار بود؛ به همین خاطر کودکی خود را به یاد داشت و در جوانی زبانزد شده بود. ابو مثنی میگوید: در مرو شنیدم که میگویند: ثوری آمده است؛ من هم رفتم که او را ببینم؛ دیدم پسربچهای است که تازه موی صورتش درآمده است. عبد الرحمن بن مهدی میگوید: ابو اسحاق سبیعی، سفیان ثوری را دید و گفت: {وَآَتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا} [مريم: 12]. و به او در عهد صباوت نبوت بخشیدیم. سفیان درباره حافظ نیرومندش میگوید: گاهی صدای بافندهای را میشنوم و از بیم آن که گفتهاش را حفظ کنم گوشم را میگیرم. به همین خاطر میگفت: هر چیزی را که به قلبم سپردم به من خیانت نکرد. (سير أعلام النبلاء، مصدر سابق، ج7 ص229-289).
سوم: علم و دانش
علم سفیان شامل حدیث و فقه و کلام و غیره میشد و علمای بزرگ به جایگاه علمی و حجت بودن او گواهی دادهاند. از عادات علمای راستین و ائمه ربانی این بود که آنچه را میدانستند به آن عمل میکردند و کردار و گفتارشان با هم تفاوت نداشت. بیش از همه به همخوانی گفتار و با کردارش علاقمند بودند. عبد الرحمن بن مهدی در همین باره از سفیان میگوید: شنیدم که سفیان میگفت: هر حدیثی که از رسول خدا دریافت کردم اگر چه یک بار هم شده به آن عمل کردم. سفیان علاقه فراوانی به حفظ و شنیدن و مذاکره حدیث داشت؛ حتی وقتی از او پرسیدند تا چه وقت به دنبال حدیث میروی؟ گفت: چه خیری بهتر از حدیث وجود دارد که به دنبالش بروم؟ حدیث بهترین علوم دنیاست. وقتی عالم در حدیث داناتر باشد و به حفظ و درک آن توجه کند، بیش از همه دین خدا را فهم کرده است. به همین خاطر سفیان هم مانند عباس دوری میگفت: یحیی بن معین را دیدیم که هیچ کس از اهل زمان خود را در فقه و حدیث و زهد و علوم دیگر بر سفیان ترجیح نمیداد. (الباعث الحثيث، أحمد محمد شاكر، ص34)
در فهم و درایت قرآن هم دانا بود؛ وکیع میگوید: سفیان با کسانی مانند کلبی که یک سوره را از اول تا آخر تفسیر میکردند موافق نبود؛ به باور وی تفسیر روشن از قرآن به ویژه عبارات ناروای از برخی از مفسران اثر بلاغی قرآن را کمرنگ میکند و کافی است که آیات را به قرائت ظاهری آن تأویل کنند. سفیان میگفت: از من درباره علم قرآن و مناسک میپرسند و من در این دو عالم هستم.
عبد الرحمن بن مهدی میگوید: سفیان مصحف را در دست میگرفت و به هر آیهای که برخورد میکرد آن را تفسیر میکرد؛ گاهی به آیه برمیخورد و میگفت: در این آیه چه چیزی برایت نهفته است؟ میگفتم من در این چیزی ندارم. میگفت: امثال این آیه را تباه میکنی برایت چیزی در آن وجود ندارد. (الجرح والتعديل، ابن حاتم، ج1 ص79-116-117)
سفیان فقیه و مجتهد و از ائمه بزرگ مجتهدین بود؛ اجتهادش مخصوص به او بود و آن را از هیچ یک از ائمه عصر نگرفته بود؛ به فقهای کوفی نزدیک بود و بیشتر این فقه را از صحابی بزرگوار ابن مسعود به ارث برده بود. عمر بن خطاب عبد الله بن مسعود را به سوی اهل کوفه فرستاد تا مردم را آموزش دهد و در میان آنان قضاوت کند و احوالشان را جویا شود. علی بن مدینی میگوید: یاران عبد الله بن مسعود شش نفرند که اهل قرائت و فتوا هستند و پس از آنان چهار نفر؛ پس از آن چهار نفر هم سفیان ثوری است که بر مذهب آنان است و با فتوایشان فتوا میدهد. (الإمام سفيان الثوري، عبد الغني الدقر، 81)
سفیان ثوری در مذهب فقهی خود بر احادیثی که آنها را صحیح میدانست تکیه میکرد. چنان که در مذهب خود از رویکردهای دیگر هم مانند اجماع علما کمک میگرفت. از جمله: عده زنی که هر گاه شوهرش او را طلاق دهد و سپس به او رجوع کند و سپس قبل از دخول طلاقش دهد چنین زنی باید عدهاش را از سر گیرد. همچنین اجتهاد او در جواز مسح روی حف حتی اگر به شدت پاره شده باشد. و نیز قیاس در صحت ظهار در محارم به غیر از مادر اگر چه مادر شیری هم باشد. (مناهج التشريع الإسلامي، محمد بلتاجي، ص361)
چهارم: صفات و ویژگیها
عبادت و ترس از خدا
در نماز شب عادت عجیبی داشت؛ بیشتر شبها تا صبح نماز میخواند و پس از نماز شب پاهایش را به دیوار میزد تا خون در سرش جریان یابد. ابن وهب میگوید: ثوری را در حرم دیدم؛ پس از نماز مغرب به سجده رفت و سرش را بلند نکرد تا اذان عشا داده شد. یک بار عبد الرزاق به او گفت: یک قابلمه گوشت سیخ شده با سرکه برایش پختم و از آن خورد. سپس مویز طائف را برایش آوردم و خورد. سپس گفت: ای عبد الرزاق به الاغ علف بده سپس از او کار بکش و بلند شد و تا صبح نماز خواند.
مؤمل بن اسماعیل میگوید: سفیان یک سال در مکه ماند و اوقاتش را با عبادت سپری میکرد جز عصر تا مغرب که با اصحاب حدیث مینشست و این هم عبادت بود. ابن مهدی میگوید: شب به شب سفیان را تماشا میکردم، وحشتزده از خواب بیدار میشد و صدا میزد آتش آتش؛ یاد آتش مرا از خواب و شهوت باز داشت. یوسف بن اسباط میگوید: سفیان هر گاه به آخرت فکر میکرد از اندوه و نگرانی خون میگریست. (تهذيب الكمال للمزي ج11 ص167)
زهد و فروتنی
سفیان پیشوای پارسایی و خداترسی بود و در این راه مذهب جداگانهای داشت؛ کار بسیاری از پارسایان در نهایت به گرسنگی و ریاضت شدید و ترک کسب و کار کشیده است و برخی دچار دردها و بیماریهایی شدهاند و دست به سوی مردم دراز کردهاند. اما سفیان کاملا هوشیار بود و به سرانجام امور مینگریست. به ویژه این که زمان فاسد و کار سخت شده بود. او میگفت: پیشتر از ثروت کراهت داشتم اما اکنون میبینم که سپر مؤمن است. مردی چند دینار در دست داشت و به سفیان گفت اینها را بگیر ای ابا عبد الله. گفت: ساکت باش اگر اینها نبودند پادشاهان بر ما دستدرازی میکردند. سفیان در راه خدا از سرزنش هیچ یک از پیشوایان دینی بیم نداشت و از او نقل شده است: زهد و پارسایی در دنیا زهد در میان مردم است و نخستین گام آن زهد درون است.
سفیان از پارسایانی بود که مال و ثروت را ترک کرده بود و به اندازه کفایتش برداشته بود تا نیازمند مردم نباشد. گاهی به خرید فروش مشغول میشد تا دستش را به سوی کسی دراز نکند. در زهد و پارسایی وصیتهایی دارد از جمله:
زهده خوردن لقمه سخت و پوشیدن لباس خشن نیست؛ زهد کوتاه کردن آرزو و انتظار مرگ است.
همچنین میگفت: با کسی که تو را اکرام میکند همراه نباش؛ چون اگر در نفقه با او برابر بودی به تو آسیب میرساند و اگر از او برتر باشی تو را خوار میکند. (سير أعلام النبلاء، مصدر سابق، ج13 ص278 – 309)
پنجم: سفیان از نگاه بزرگان
ابن مبارک: هر گاه میخواستم سفیان را ببینم او را یا در حال نماز میدیدم یا در حال روایت حدیث و یا میدیدم مشغول مدارسه فقه است. (تاريخ البخاري، ج4 ص92)
امام ذهبی: سفیان شیخ الاسلام، امام حافظ و سرور علمای مخلص و مجتهد زمان خود بود.
شعیب بن حرب: به گمانم فردای قیامت سفیان را به عنوان حجت خدا بر مردم میآورند و به آنان میگویند: پیامبرتان را ندیدید ولی سفیان را دیدید. (سير أعلام النبلاء، ج7 ص239-269).
وفات
عبد الرحمن بن مهدی میگوید: سفیان به بیماری معده دچار شد؛ شب وفاتش شصت بار وضو گرفت؛ وقتی حالش به وخامت گرایید بر بستر رفت و گونهاش را بر زمین گذاشت و گفت: ای عبد الرحمن مرگ چقدر دشوار است! وقتی جان سپرد چشمانش را بست و مردم از مرگش اطلاع یافتند و در دل شب جمع شدند. وفات او در سال 161 هجری بود و 63 سال سن داشت. در تاریخ بغداد آمده است که در سال 66 سالگی وافت کرد و در قبرستان نبی کلیب به خاک سپرده شد. (تاريخ بغداد، ج7 ص279).
منابع:
• الإمام سفيان الثوري "أمير المؤمنين في الحديث"، عبد الغني الدقر، دار القلم – دمشق، ط1، 1415هـ - 1994م.
• جمهرة أنساب العرب، ابن حزم الأندلسي، تحقيق وتعليق: عبد السلام محمد هارون، الناشر: دار المعارف – مصر.
• مناهج التشريع الإسلامي في القرن الثاني الهجري، محمد بلتاجي، دار السلام للطباعة والنشر والتوزيع والترجمة، الطبعة الثانية، 1428 هـ/2007 م.
• سير أعلام النبلاء، الإمام شمس الدين، محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي.
• الباعث الحثيث شرح اختصار علوم الحديث، بو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري، المحقق: أحمد محمد شاكر، دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان، ط1.
• الجرح والتعديل، أبو محمد عبد الرحمن بن أبي حاتم التميمي الحنظلي الرازي، ط1، ١٢٧١ هـ - ١٩٥٢ م
• تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جمال الدين أبو الحجاج يوسف المزي، مؤسسة الرسالة – بيروت.
• حلية الاولياء وطبقات الأصفياء، أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني.
• تاريخ بغداد، أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب البغدادي.