جستجو برای

التفاصيل

الگوی علمای الهام‌بخش: محمد بن ادریس شافعی؛ فقیه بزرگ سنت

الگوی علمای الهام‌بخش: محمد بن ادریس شافعی؛ فقیه بزرگ سنت

علی محمد صلابی 

دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان

ابو عبد الله محمد بن ادریش شافعی امام عالم و عامل، شریف و خوش‌خلق، بخشنده و بزرگوار، نور علم در تاریکی جهل، گشاینده گره‌ها و حلال مشکلات که علم او در شرق و غرب گسترش یافت و مذهبش دریا و خشکی را فرا گرفت؛ دنباله‌روی سنن و آثار و مقتدی اجماع مهاجرین و انصار؛ از ائمه بزرگ علم آموخت و از آنان نقل کرد؛ اهل حجاز و از خاندان عبد المطلب بود.

نخست: نام، لقب و زادگاه

محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبید بن هاشم بن مطلب بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن ابو عبد الله قریشی شافعی مکی به اتفاق مورخان در سال 150 هجری در همان سالی که ابو حنیفه از دنیا رفت در غزه و به قولی در عسقلان به دنیا آمد. (منهج الإمام الشافعي، د. محمد العقيل، ص19). مادرش ازدی بود. به خاطر دفاع از حدیث و اشتیاق به عمل به آن به ناصر الحدیث لقب یافت. (تهذيب الأسماء واللغات، النووي، ج1 ص144).

دوم: خاستگاه و طلب علم

شافعی می‌گوید: من یتیم بزرگ شدم و مادرم چیزی نداشت که به معلم بپردازد؛ معلم از من خشنود بود که اگر برخیزد جای او را بگیرم. وقتی قرآن را ختم کردم به مسجد رفتم و با علما نشستم و حدیث و مسائل فقهی را حفظ کردم. خانه ما در دره خیف بود و من روی استخوان می‌نوشتم و هر گاه استخوان‌ها زیاد می‌شد آن در کوزه بزرگی می‌انداختم. (توالي التأسيس، ابن حجر، ص54).

امام شافعی همچنان به علم‌آموزی ادامه داد و در هفت سالگی قرآن را حفظ کرد. در ده سالگی موطاء را حفظ کرد و در پانزده سالگی و به قولی در هجده سالگی فتوا می‌داد و استادش مسلم بن خالد زنگی به او اجازه داده بود. به شعر و لغت روی آورد و شعر هذلی‌ها را حفظ کرد و حدود ده سال و به عبارتی بیست در نزد آنان ماند و لغات عرب و فصاحت زبان را در نزد آنان فرا گرفت. در نزد گروهی از مشایخ و ائمه حدیث آموخت و موطا را از حفظ برای امام مالک خواند و امام از قرائت و همت او در شگفت ماند. پس از مسلم بن خالد زنگی، علم حجازی‌ها را نزد امام مالک آموخت. افراد زیادی از روایت کرده‌اند. قرآن را نزد اسماعیل بن قسطنطین و او از شبیل و او از ابن کثیر و او از مجاهد و او از ابن عباس و او از ابی بن کعب و او از رسول خدا آموخت. (البداية والنهاية، ابن كثير، ج10 ص263).

 

پس از حفظ قرآن، نزد قوم هذیل در اطراف مکه رفت و اشعار و لغت آنان را حفظ کرد و مشغول فقه شد و آن را نزد مسلم بن خالد زنگی مفتی مکه آموخت. وقتی علمش را به پایان رساند، برای نخستین بار به مدینه رفت. (الإمام الشافعي، علي محمد الصلابي، ص26).

سوم: علم

در سن هفت سالگی قرآن را حفظ کرد و تا آخر عمر آن را به خاطر داشت. به مال دنیا بی‌طمع بود و تمام وجود خود اعم از جسم و روح و عقل و هوش خود را صرف علم و عمل ‌کرد. 

در ثمره فهم احکام خدا و عمل به آموخته‌هایش می‌گوید: هر کس احکام خدا را در قرآن فهم کند و به نص و استدلال آن پی ببرد و خداوند توفیق عمل به دانسته‌هایش را به او بدهد، فضیلت دین و دنیا را برده است و شک و شبهه از او رفع می‌شود؛ نور دانش قلبش را روشن می‌سازد و در جایگاه امامت دینی قرار می‌گیرد. (الإمام الشافعي، عبد الغني الدقر، ص 191-192).


قرآن و علوم قرآنی

شافعی کتاب خدا را حفظ کرد و علوم و اسرار آن را فرا گرفت. کسی قرآن را به طور صحیح بفهمد، بر زبان عربی مسلط خواهد شد و اسرار و لغات و لهجات قبایلش را خواهد فهمید و شیرینی بلاغتش را خواهد چشید. سپس به صحرا رفت و نزدیک به هفده سال با قبیله هذیل که شیواترین لهجه عرب را داشتند زندگی کرد؛ در سفر و حضر همراه‌شان بود و سخنان و اشعارشان را می‌شنید. این کار در فهم معانی و مقاصد قرآن به او کمک کرد و به مرجع و جحت تبدیل شد.  (الإمام الشافعي، مرجع سابق، ص196).

این ملکه در زبان عربی باعث شد قرآن را چنان بفهمد که گویی شاهد نزول آن بوده است. یونس بن عبد الاعلی می‌گوید: من اوایل با مفسران قرآن می‌نشستم و با آنان بحث می‌کردم. شافعی هر وقت تفسیر می‌کرد چنان می‌گفت که گویی شاهد نزول قرآن بوده است. (توالي التأسيس، ابن حجر، ص58).

به همین خاطر سفیان بن عیینه استاد حدیث او، هر گاه با تفسیر و فتوا روبرو می‌شد به شافعی اشاره می‌کرد و می‌گفت از او بپرسید.  (الانتقاء، ابن عبد البر، ص70). ابو حسان زیادی می‌گوید: هیچ کس به اندازه شافعی نمی‌توانست معانی را از دل قرآن بیرون بکشد و در لغت برای آن شاهد بیاورد. (توالي التأسيس، مرجع سابق، ص58).


علم حدیث

وقتی شافعی به سن ده سالگی رسید به حرم مکه می‌رفت و در مجلس سفیان بن عیینه شیخ و محدث بزرگ حرم می‌نشست و هر چیزی که از او می‌شنید روی استخوان و پوست درخت خرما و جلد دیوان‌ها می‌نوشت؛ چون بسیار فقیر بود و چیز دیگری نداشت. سپس موطا را حفظ کرد و در سن کمتر از سیزده سالگی [به قول بسیاری از راویان] به مدینه رفت و تا زمان وفات امام مالک در آنجا ماند. احادیث امام مالک و دیگر مشایخ را نوشت و بسیاری از اقوال و فتاوای صحابه را حفظ کرد و فقه اهل مدینه را به خوبی فرا گرفت. (الإمام الشافعي، مرجع سابق، ص199)

شافعی در حدیث و حفظ آن سرآمد بود و اهل حدیث به پای او نمی‌رسیدند. ابن حجر می‌گوید شافعی زیاد حدیث روایت می‌کرد و چنان که عادت اهل حدیث است، شیوخ زیادی نداشت چون بیشتر به فقه مشغول بود و در نهایت به آن جایگاه بلند فقهی رسید. (توالي التأسيس، مرجع سابق، ص 53). ابن حجر می‌گوید: به بیشتر احادیث احکام جز تعداد کمی دسترسی داشت.  

احمد بن حنبل می‌گوید: شافعی بیش از همه از کتاب خدا و سنت پیامبر آگاه بود و به علم اندک از حدیث کفایت نمی‌کرد. مزنی می‌گوید: شنیدم که شافعی می‌گفت: من برای یادگیری یک حدیث، چندین شب سفر می‌کردم. (آداب الشافعي ومناقبه، لابن الرازي، ص55).

در طلب حدیث چنان نبود که صحیح و ضعیف را با هم جمع کند؛ بلکه عادت داشت احادیث صحیح را فرا گیرد. احمد بن حنبل می‌گفت: شافعی به من گفت: اگر حدیث صحیح بود به من بگو در طلبش بروم؛ در حجاز باشد یا عراق یا شام یا مصر. (توالي التأسيس، مرجع سابق، ص63)

فقه شافعی

شافعی اهل اجتهاد بود و اصول و قواعدی را بنیان نهاد و مدرسه سومی را برای مردم بنیان نهاد و آن مدرسه حدیث و مدرسه رأی بود. یعنی سنت صحیح را به کار بست و در قیاس صحیح که فرع نص است کوتاهی نکرد. امام احمد بن حنبل در این باره به وضوح می‌گوید: ما و اهل رأی همدیگر را لعن می‌کردیم تا این که شافعی آمد و بین ما را آشتی داد. (ترتيب المدارك، القاضي عياض، ج1 ص95).

علما و فقها اتفاق نظر دارند نخستین کسی که علم اصول را بنیان نهاد شافعی بود. امام فخر رازی می‌گوید: پیش از امام شافعی در مسائل اصول فقه سخن می‌گفتند و استدلال و اعتراض می‌کردند؛ اما شافعی علم اصول فقه را کشف کرد و قانونی کلی برای مردم تدوین کرد تا در شناخت مراتب ادله شرعی به آن مراجعه کنند و نسبت شافعی با علم شرع را ثابت کرد. (مناقب الشافعي، للفخر الرازي، ص57).

محمد بن مسلم بن واره می‌گوید: وقتی وارد مصر شدم، نزد ابو عبد الله احمد بن حنبل رفتم؛ به او سلام کردم و گفت: کتاب‌های شافعی را نوشته‌ای؟ گفتم خیر. گفت: کوتاهی کردی؛ ما عموم را از خصوص و ناسخ حدیث رسول خدا را از منسوخ نمی‌شناختیم تا این که با شافعی نشستیم. (حلية الأولياء، الأصفهاني، ج9 ص97).

این نشان می‌دهد که شافعی واضع اصول فقه عمومی بوده است زیرا این امر نسبت به مذهب او خاص است و او نخستین کسی است که این علم را پدید آورد. هر کس پس از شافعی در این علم نوشته است، نیازمند او بوده است. (الإمام الشافعي، مرجع سابق، ص229).

سفیان بن عیینه شیخ شافعی می‌گوید: احادیث رقائق را برای شافعی خواندم غش کرد؛ گفته‌اند شافعی وفات کرد: اگر وفات کرده باشد بهترین اهل علم زمانه وفات کرده است. (تهذيب الأسماء واللغات، ابن حجر، ج1 ص59).

ابو منصور ازهری می‌گوید: تألیفات فقها مناطق را خواندم و دیدم که شافعی از همه عالم‌تر و زبانش شیواتر و و شیوه‌اش بهتر است. (توالي التأسيس، مرجع سابق، ص62)

ابو عبید قاسم بن سلام می‌گوید: هیچ کس را داناتر و پارساتر و شیواتر و هوشیارتر از شافعی ندیدم. همچنین می‌گوید: هیچ کس را کامل‌تر از شافعی ندیدم. (وفيات الأعيان، ابن خلكان، ج1 ص565).

احمد بن حنبل می‌گوید: شافعی وقتی از علم سخن می‌گفت کم‌ترین خطا را داشت و در تمسک به سنت رسول خدا جدی‌ترین بود. همچنین می‌گوید: هیچ کس را از او شیواتر و در علوم فهمیده‌تر ندیدم. (تهذيب الأسماء واللغات، ابن حجر، ج1 ص63)


شافعی بعد از عشا شب جمعه آخرین روز رجب وفات کرد؛ از فسطاط مصر تا قبرستان بین زهره تشییع شد. روز جمعه سال 204 هجری در حالی که 58 سال داشت داشت به خاک سپرده شد. (صفة الصفوة، ابن الجوزي، ج2 ص147).

بیماری و وفات 

شافعی زمانی که در مصر بود به بیماری بواسیر دچار شد و به همین خاطر خون‌ریزی‌اش قطع نشد. گاهی سوار بر مرکب می‌شد و خون از پشتش جاری می‌شد و این خون‌ریزی او را بیمار و ضعیف کرد. یونس بن عبد الاعلی می‌گوید: هیچ کس به اندازه شافعی از بیماری رنج نکشید. (تهذيب الأسماء واللغات، ابن حجر، ج1 ص65).

وقتی بیماری‌اش سخت شد و خون‌ریزی ادامه یافت و مرگ را در برابر خود دید این ابیات را سرود:

ولما قسا قلبي وضاقت مـذاهبي          جعلت الرجا مني لعفوك سُلَّما

تعاظمـني ذنــبي فــلما قــــــرنته          بعفوك ربي كان عـفوك أعــظما

وما زلت ذا عفو عن الذنب لم تزل          تجــــود وتـــعفو مـنة وتـــــكرما

 (صفة الصفوة، ابن الجوزي، ج2 ص146)


وقتی قلبم سخت شد و راه‌ها بر من تنگ شد، امید به بخشش تو را نربان خود قرار دادم.

گناهم در چشمم بزرگ جلوه کرد اما وقتی آن را ببخششت مقایسه کردم دیدم بخشش بزرگ‌تر است. 

تو همچنان گناهان را می‌آمرزی و از روی منت و بزرگواری جود و بخشش می‌کنی.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع

•    محمد بن إدريس الشافعي، علي محمد الصلابي.

•    الإمام الشافعي فقيه السنة الأكبر، عبد الغني الدقر، دار القلم – دمشق، الطبعة الثالثة 1407هــ - 1987م.

•    منهج الإمام الشافعي في إثبات العقيدة، د. محمد عبد الوهاب العقيل، دار أضواء السلف – الرياض، الطبعة الثانية 1425هـ - 2004م.

•    تهذيب الأسماء واللغات، أبو زكريا محيي الدين بن شرف النووي.

•    توالي التأسيس، ابن حجر العسقلاني، حققه أبو الفداء عبد الله القاضي، دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة الأولى 1406هـ.

•    البداية والنهاية، الإمام ابن كثير الدمشقي، الطبعة الأولى 1419هــ.

•    آداب الشافعي ومناقبه، الإمام عبد الرحمن بن أبي حاتم الرازي.

•    صفة الصفوة، ابن الجوزي، توزيع مكتبة الباز – مكة المكرمة، الطبعة الثانية.

•    الانتقاء، ابن عبد البر.

•    ترتيب المدارك، القاضي عياض.

•    حلية الأولياء، أبو نعيم الأصفهاني.

•    وفيات الأعيان، ابن خلكان.

•    تهذيب الأسماء واللغات، ابن حجر العسقلاني.



: برچسب ها


المرفقات

بعد
رئیس اتحادیه در پاکستان با امیر جماعت اسلامی دیدار کرد

جستجو در وب سایت

آخرین توییت ها

آخرین پست ها

شعب اتحادیه