صحابی بزرگوار... براء ابن مالک
دکتر علی محمد صلابی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
صحابی بزرگوار براء بن مالک بن نضر برادر انس بن مالک خادم رسول خدا، از قهرمانان مجاهدی بود که در بیعت رضوان در زیر درخت با رسول خدا بیعت کرد. وی در جنگ احد حضور داشت و در غزوات بعدی هم در رکاب رسول اکرم بود. زندگی او با جهاد در راه خدا سپری شد؛ انسانی شجاع و نترس بود. عمر بن خطاب درباره او مینوشت: براء را بر لشکر مسلمانان نگمارید چرا که مایه هلاک است و لشکر را به نابودی میبرد.
وقتی رسول خدا به حدیبیه رفت، براء همراهش بود؛ هنگامی که مسلمانان در زیر درخت رضوان با رسول خدا بیعت کردند، براء دستش را در دست رسول خدا گذاشت و با او بر سر مرگ بیعت کرد. آنجا بود که این آیه نازل شد: {لقد رضي اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشجرة}[الفتح: ١٨] به راستی که خداوند از مؤمنان، چون با تو در زیر آن درخت بیعت کردند.
وی در جنگهای رده هم حضور داشت و جانفشانیها کرد. در جنگ یمامه در نبرد با مرتدین منتظر ایستاده بود تا خالد بن ولید فرمانده لشکر فرمان پیشروی را صادر کند. خالد الله اکبر گفت و لشکر مسلمانان تکبیرگویان به راه افتادند. براء در برابر پیروان مسیلمه کذاب شمشیر زد و آنان را یکی پس از دیگری بر زمین انداخت. لشکر مسیلمه ضعیف یا اندک نبود بلکه خطرناکترین لشکر رده بود. با خشونت تمام در برابر لشکر مسلمانان ایستادند حتی نزدیک بود جنگ را یکسره کنند. مقاومتشان به حمله تبدیل شد و ترس و دلهره به صفوف مسلمانان راه یافت. خالد بن ولید نزد براء شتافت و گفت: ای براء چیزی بگو... براء برخاست و بر مسلمانان نهیب زد و آنان را به جهاد تشویق کرد: ای اهل مدینه امروز دیگر به مدینه فکر نکنید بلکه خدا و بهشت روبروی شماست؛ آنگاه بر اسبش سوار شد و به سمت دشمنان تاخت. مردم نیز همراه او هجوم بردند و یاران مسیلمه را قتل عام کردند آنجا بود که لشکر مسیلمه شکست خورد. براء فرمانده لشکر مسیلمه را دید و با یک ضربه او را نقش بر زمین کرد. براء بن مالک در حالی از نبرد بازگشت که هشتاد و اندی زخم از شمشیر و نیزه و تیر بر بدن داشت. او با به چادرش بردند تا معالجه کنند. خالد بن ولید شخصا یک ماه کامل به درمان و پرستاری او مشغول بود. در جنگ فتح تستر، ایرانیان در یکی از قلعهها تحصن کرده بودند؛ مسلمانان آنان را محاصره کردند و هنگامی که محاصره طولانی شد و ایرانیان در معرض دشواری قرار گرفتند، از گیرههای آهنی که به انتهای زنجیرهای داغ بسته بودند استفاده کردند. آنها را از داخل قلعهها پرتاب میکردند و یکی از این گیرهها بر انس بن مالک افتاد. براء او را دید و با شتاب به نزدش رفت و زنجیر را با دستش گرفت و آن را به سمت پایین کشید تا این که پاره شد. وقتی به دستش نگاه کرد دید استخوانهایش بیرون زدهاند و گوشت آن ذوب شده است. به این وسیله انس را از مرگ نجات داد.
وقتی محاصره طولانی شد، مسلمانان آبراهی یافتند که به مرکز شهر راه داشت؛ ابو موسی اشعری، از براء بن مالک فرمانده لشکر خواست تا با او بیایند و از آن وارد شهر شوند و قلعه را از داخل باز کنند. براء با کمک مجزأه بن ثور و چند نفر دیگر توانستند به شهر راه یابند و قلعه را بگشایند.
تعدادی از صحابه به براء نزدیک شدند و به او گفتند: آیا به خاطر داری که رسول خدا درباره تو فرمود: چه بسا ژولیده موی غبار آلودی که کسی به او توجه نمیکند اما اگر از خدا چیزی بخواهد برای برآورده میکند از جمله براء بن مالک؟ سپس از او خواستند برایشان دعا کند. براء گفت: پروردگارا تو را قسمت میدهم وقتی ما را بر آنان پیروز کردی مرا به پیامبرت ملحق کن. سپس سوار بر اسبش شد و به لشکر دشمن یورش برد و مرزبان زاره یکی از بزرگان فارس را به قتل رساند. لشکر مسلمانان بر ایرانیان پیروز شدند. براء پس از عمری سرشار از جهاد به گفته واقدی در سال 20 هجری در همین نبرد به دست هرمزان به شهادت رسید.
براء صدای زیبایی داشت و در سفرها برای پیامبر اکرم میخواند. شهادت او در زمان خلافت عمر بن خطاب رخ داد.
منابع:
1- أسد الغابة في معرفة الصحابة، ابن الأثير، دار ابن حزم – بيروت، 1433هـ – 2012م، ط1.
2- صفة الصفوة، جمال الدين ابن الجوزي، تحقيق: خالد طرطوسي، دار الكتاب العربي – بيروت، 1433هـ - 2012م.
3- أصحاب الرسول، جمع وترتيب: محمود المصري، مكتبة أبو بكر الصديق، 1423هـ - 2002م، ط2.
4- الإصابة في معرفة الصحابة، ابن حجر العسقلاني، دار الكتب العلمية – بيروت، 1415هـ، ط1.
5- فرسان من عصر النبوة، أحمد خليل جمعة، مكتبة اليمامة للنشر – دمشق،1425هـ - 2005م، ط2.