الگوی علمای الهامبخش... سالم بن عبد الله بن
عمر "عالم معتمد و فقیه مدینه"
دکتر علی محمد صلابی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
سالم بن عبد الله بن عمر یکی از هفت فقیه مدینه و
از بزرگان تابعین و از علما و معتمدان زمان بود. وی حافظ و مفتی مدینه بود و به
ابو عبد الله هم شهرت داشت. امام مالک میگوید: در زمان سالم هیچ کس در زهد و پارسایی همانند او نبود.
اسم و نسب
سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب بن نفیل بن عبد
العزی عدوی قریشی؛ در سبب نامگذاری او آوردهاند که برای تبرک به نام سالم بن مولی
ابی حذیفه این نام را بر او نهادهاند. سعید بن مسیب میگوید: عبد الله بن عمر به
من گفت: میدانی چرا فرزندم را سالم نام نهادم؟ گفتم: خیر. گفت: برای تبرک به نام
سالم مولی ابی حذیفه. (ابن
عساكر، تاريخ دمشق، 12/ 51)
تولد
سالم بن عبد الله در زمان خلافت عثمان بن عفان به
دنیا آمد و در حجاز و مکه مکرمه و مدینه و شام زندگی کرد. صحابه معمولا فرزندان
خود در مدینه و در کنار اصحاب رسول خدا پرورش میدادند حتی اگر در بیرون مدینه
ساکن بودند. امام حافظ و زاهد سالم بن عبد الله در مدینه و در کنار صحابهای که
مشتاق علم و دانش بودند پرورش یافت. (ابن حجر، فتح الباري، 7/ 281) به
ویژه که صحابه پس از وفات رسول خدا در مسجد نبوی در قالب حلقههای علمی مینشستند
و آموزش میدیدند. (الفراجي،
عدنان، الحياة الفكرية في المدينة المنورة، 61).
سالم در این محیط سرشار از علم و علما پرورش یافت
و از بزرگان صحابه علم آموخت. موسی بن عقبه درباره علمآموزی سالم میگوید: سالم
علوم زیادی را از پدرش و از بزرگان صحابه فرا گرفت. (أبو نعيم الأصبهاني، حلية الأولياء، 194).
صفات
سالم بن عبد الله صفات اخلاقی ویژهای داشت؛ در
زندگی اهل ریاضت و سختی بود به طوری که گفتهاند وی لباس پشمی میپوشید. در دنیا
زهد پیشه میکرد تا آنجا که هیچ چیزی را جمع نمیکرد مگر آنچه برای آخرتش مفید
بود. یک بار میمون بن مهران بر او وارد شد و خواست قیمت خانهاش را برآورد کند و
دید که بیش از صد درهم نمیارزد. (الباشا، صور من حياة التابعين، 56).
زهد و پارسایی او چنان بود که از مال سلطان دوری
میکرد؛ آوردهاند که هیچ عطایی را از حکام نمیپذیرفت و روایاتی که از ارتباط او
با خلیفه هشام بن عبد الملک آمده است دلیلی بر این مدعاست. گفتهاند که هشام وارد
حجر کعبه شد و سالم بن عبد الله را دید. سالم به هشام گفت: من در خانه خدا شرم میکنم
که از غیر او چیزی بخواهم. یعنی از خدا شرم میکرد که از دیگری چیزی بخواهد. وقتی
سالم بیرون رفت هشام او را دنبال کرد و به او گفت: اکنون که از خانه خدا بیرون
آمدهای از من چیزی بخواه. سالم پاسخ داد: از نیازهای دنیا یا آخرت؟ هشام گفت: از
نیازهای دنیا. سالم گفت: من دنیا را از صاحبش نخواستهام چگونه از کسی که آن را در
اختیار ندارد بخواهم. یعنی از خدا که صاحب دنیا و آخرت است نیاز دنیایی نخواستهام آیا از شما بخواهم؟ (ابن عساكر، تاريخ دمشق، 22/ 54).
جایگاه علمی
سالم بن عبد الله از فقهای مدینه بود؛ ابن مبارک
میگوید: فقهای اهل مدینه که نظرشان در رأس بود هفت نفر بودند: ابن مسیب، سلیمان
بن یسار، سالم، قاسم، عرو، عبید الله بن عبد الله و خارجه بن زید. اگر مسألهای
پیش میآمد همه در آن نظر میدادند. قاضی بدون نظر آنان قضاوت نمیکرد. بنابراین
فقط این چند نفر در مسائل نظر میدادند. سالم در تفسیر تعمق نمیکرد؛ طبری از عبید
الله بن عمر روایت میکند: فقهای مدینه در تفسیر سختگیری نمیکردند و یکی از آنها
سالم بن عبد الله بود. (محمد بن
جرير الطبري، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، صفحة 85).
روایت حدیث
سالم بن عبد الله امام
عامل و زاهد بود؛ لباسی به ارزش دو درهم میپوشید. پدرش او را میبوسید و میگفت:
یک شیخ، شیخ دیگری را میبوسد. علم و دانش خود را در مدینه گسترش میداد و از
صحابه شنوایی داشت. از پدرش و از ابو ایوب انصاری و عایشه حدیث روایت میکرد. از
میان تابعین عمرو بن دینار، نافع مولی ابن عمر، زهری، موسی بن عقبه، حمید طویل،
صالح بن کیسان و دیگران از او روایت کردهاند. بسیاری از اتباع تابعین هم از او
روایت کردهاند. به خاطر مقام بالای علمی، او را جزء هفت فقیه مدینه دانستهاند.
در میان مردم جایگاه بالایی داشت تا جایی که سلیمان بن عبد الملک از او استقبال
کرد و او را بر تخت خود نشاند. محمد بن سعد میگوید: سالم حدیث بسیار روایت میکرد
و از مردان پارسای روزگار بود. اسحاق بن راهویه میگوید: صحیحترین اسناد: زهری از
سالم و او از پدرش. "(الخطيب، محمد عجاج، السنة قبل التدوين، 519).
آگاهی از حرج و تعدیل
سالم بن عبد الله در علم حدیث خوش درخشید و به
مرتبه بالایی در جرح و تعدیل رسید. جرح و تعدیل یکی از علوم مهم است که به حدیث
رونق و استحکام میبخشد. احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه صحیحترین اسناد را
احادیث عبد الله بن عمر میدانند؛ یعنی احادیثی که زهری از سالم بن عبد الله و او
از پدرش روایت کرده است.
وفات
سالم در سال 105 هجری یا 106 هجری وفات کرد. مرگ
او در زمانی رخ داد که هشام در مراسم حج بود؛ بنابراین به مدینه آمد و بر او نماز
خواند. سال وفات او را 107 یا 108 هجری هم
گفتهاند. (ابن منظور، مختصر تاريخ
دمشق).
منابع:
· تاريخ دمشق، ابن عساكر
· فتح الباري، ابن حجر
· الحياة الفكرية في المدينة المنورة، عدنان
الفراجي، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، 2005م.
· حلية الأولياء، أبو نعيم الأصبهاني
· صور من حياة التابعين، عبد الرحمن رأفت باشا.
· جامع البيان عن تأويل آي القرآن، محمد بن جرير
الطبري.
· السنة قبل التدوين، محمد عجاج الخطيب، مكتبة وهبة،
2008م.
· سير أعلام النبلاء، الذهبي.
· مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور.