شرح قاعده مسلّمات
د.احمد ریسونی
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان، شعبه ایران.
منظور از مسلّمات: حقایق و یافتههای قطعی مورد اتفاق بین عقلا است که موردپذیرش و درک همگی است و بر اساس آن عمل میشود و ممکن است باعقل، یا حس و یا با هردوی آنها شناخته شوند و از راه بدیهیات عقل دستهجمعی بشر و تجربههای مکرر و عادتهای عرفی یکنواخت، شکل میگیرد.
مقصود از حس: همهی حواس بشری بکار رفته در درک و توصیف و احساسهای مادی مانند حواس ظاهری معروف به نام حواس پنجگانه (شنیدن، دیدم، لمس، بویایی، چشایی) است.
اما عقل، منظور از آن: ملکه فکر و بینش معنوی است که صاحب آن را از تشخیص و درک و دستیابی به حقیقت و دانستههایی برخوردار میسازد که تنها با حواس پنجگانه قابلدرک و فهم نیست.
پیداست که بیشتر آنچه در دل مردم جای میگیرد و احکام و ارزیابی که از آنها صادر میشود در ترکیب آن عقل و حس همزمان مشارکت دارند بهگونهای که هیچیک جدای از دیگری نیست. بیشتر آنچه در توصیف مسائلی عقلی اظهار میشود در سنجش و تائید آنها، حس هم اثر زیادی دارد اما به اعتبار کارکرد ترکیبی و استنتاجی که بر عهده عقل نظری است به آن نسبت داده میشود مثال آشکار برای آن، درک وجود خداوند سبحان است که ثمره مشترک – درآنواحد- برای ادراکهای حسی و نتیجه گیری های عقلی است اما معمولاً بهعنوان مسئلهای عقلی جای میگیرد. بااینکه مسلّمات عقلی موردنظر در اینجا که بنا به گرایش و منبع و مذاهب فکری مردم است دیدگاه و ارزیابی و انتخابهای فکری در آن وارد نمیشود ازجمله آنچه به عقلانیت و پیروان آن به عقلانیها توصیف میشود در اختلافنظر است. همانگونه که در آن، احکام ذاتی برگرفته از احساسات و عواطف که با توجه به شرایط و سلیقه و خلقوخوی میان مردم مختلف و متفاوت است راه پیدا نمیکند.
(لا حکم الا لله) در مبنای سوم از این مبانی بدان معناست که احکام ضروری به بندگان ازلحاظ شرعی لازم بوده و جز از جانب خداوند متعال یا با اجازه و راهنمایی از او نخواهد بود به این معنا که عقل جداگانه نمیتواند احکام شرعی را یکجانبه قرار وضع کند، این همان معنای گفته "لا حكم للعقل في الشرعيات" است. بنابراین حداکثر اختیارات عقل در تشریع: اجتهاد در فهم احکام شرع و استنباط از أدله و راهنمایی و استخراج بر مبنای اصول و قواعد آن است به این دلیل؛ احکام شرعی همچنان اجتهادی باقی میماند و حجیت و درستی و پایبندی آنها به میزان وابستگی و مطابقت آنها با أدله شرعی است، بر این اساس امام مالک در گفته معروفش چنین بیان داشته که: «جز رسول خدا صلی الله علیه و سلم سخن هرکسی قابلپذیرش و رد است» آنچه ما درباره آن سخن میگوییم به دیدگاه و اجتهاد و نظر و ترجیح عقلی مربوط نیست که مختص به صاحب آن و ارزیابیهای ظنی و انتخابهای ذاتی نسبی باشد؛ بلکه در ارتباط با آنچه مردم باعقل و درک یا با حس و تجربه بپذیرند که بعضی از علماء آن را «بدائه العقول» می نامند؛ بنابراین علماء تأکید کردند که آنچه بدائه العقول و ضرورتهای آن- مانند توحید و شکر نعمت و زشتی ظلم- شناخته میشود جایز نیست که شرع برخلاف آن حکم دهد و آنچه از استنباط یا استدلالی عقل شکل یافته مانعی در حکم برخلاف آن نخواهد بود. (1) همانطور که در بیان دیگری از قاعده آمده که: آنچه درباره بدائه العقول و ضرورتهای آن آمده جایز نیست که شرع برخلاف آن حکم دهد، اما هنگامیکه برخی از محاسبات و آراء و نتیجه گیری ها و استدلال های عقلی برخلاف شرع مواجه می شویم بدین معناست که اشتباه یا خللی در آن است که – در این هنگام- در مخالف با شرع معتبر نیست و{ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ}«این سخنی است که تنها بر زبان میرانند» [التوبة — 30]؛ پس شرع میتواند به مسائلی حکم دهد که قابلدرک و فهم عقل و اجتهاد و استدلال مورد اقتضای آن نیست اما هرگز برخلاف بدیهیات یا مسلّمت ضروری حس و عقل، حکم نداده؛ بلکه در تائید و عمل بهموجب آن خواهد آمد.
قاعده «الأخذ بالمسلّمات العقلية والحسية» بدان معناست که چنین مسلّمات قطعی – با منبع عقلی و حسی- مورد اعتماد شرع است؛ پس به آن عمل و بر اساس آن پایهریزی و برپایه آن داوری میشوند و مخالفت با آنها پذیرفتهشده نیست؛ پس هر آنچه را که مسلّمات قطعی بدیهی در برگیرد به اثبات برسد موردپذیرش و مورد اعتماد شرع است و هر آنچه را که غیرممکن و نایافت ظاهر شود باطل و مردود است و بیان آن، یا نسبت دادن به شرع، جایز نیست و اگر سرمنشأش آن باشد درست نیست و در راستای عمل به این مبنا جمهور علماء – بهویژه اصولیون- قائل به اختصاص بهموجب عقل و حس در مسائل عمومی شرعی هستند که در ظاهر با حقیقتهای عقلی یا حسی قطعی مخالف است.
تخصیص به حس: چنانچه در فرموده خداوند متعال در بادهای فرستادهشده بر قوم عاد آمده: {تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ }[الأحقاف — 25], بدین معنا با حس- مشاهده- آنچه را در آن نابودی نیست مانند آسمان، درک و فهم میکنیم (2).
تخصیص به عقل: چنانچه در فرموده خداوند متعال آمده: {اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ} [الرعد — 16 + الزمر — 62] پس ما باعقل ضرورتی را درک میکنیم که او-خداوند متعال- آفریدگار برای خود نیست...